کم کم بوی تازگی و نو شدن از پشت پنجره های سرد زمستانی استشمام میشود
انگار که قرار لست بهار شود
هرچه نگاه می کنم کسی نو نیست!پس چه بهاری در پیش است
بازار ها پر از ادمهاست!وای این ادمها همان کهنه های دیروزند
سالهاست کسی نو نشده
چه خبر است اینجا؟
پس این عید کی میاید؟
انگار کسی منتظر عید نیست،ای وای بر ما،این ایین باستانی چه شده که به فراموشی سپرده شد؟
ادمها لباس زیاد می خرند!کنفش زیاد می خرند!پوشاکشان تامین است!خوراکشان هم تامین است!
هیچ کس کمبودی ندارد
همه دارند به اندازه وسعشان!نه کمتر !نه بیشتر!
پس چرا همه از نداری هایشان به هم میگویند؟
ایا تمام نداشته هایشان به اندازه نداشتن عطر گل نرگس می شود؟
دایما نق می زنند!
گرانی است!برنج نیست و مرغ نیست!پرتغال نیست و سیب نیست،تخم مرغ نیست و روغن نیست!
ای وای بر ما!کاش یک بار میگفتیم مهدی فاطمه نیست!
شاید امدنش غصه از دلتان بردارد.
برنج و مرغ و گوشتتان تامین شود.
چرا امتحان نمیکنید؟نشنیده اید که زمانی که اقا بیاید هیچ فقیری نیست که صدقه هایتان را بدهید.
دنبال چه هستید؟اقایتان سالهاست منتظر ظهورتان نشسته است!
ظهور کنید ای غافلان!دلهاتان را نو کنید،بازار خرید دل مسجد است،به انجا بروید،
تنها هزینه برای خرید دل نماز است بخوانید،
تنها فروشنده دل خداست،بروید وهزینه بدهید وبخرید
ارزان تر از تخم مرغ ها و مرغ ها
به سادگی و اسانی،هر روز پنج بار دل را راهی با او بودن کنید،
شاید ظهور کردیم